قدس؛ پیروزی ترامپ یا هریس میتواند شکلی تازه به سیاستهای واشنگتن در منطقه بدهد و پیامدهای عمیقی بر مسائل پیچیده غرب آسیا داشته باشد. دو نامزد در برابر چالشهای کلیدی ایران، منازعه اسرائیل و فلسطین، بحران یمن و حضور بازیگران خارجی در سوریه، نگاههایی متفاوت دارند که در این گزارش به بررسی آنها میپردازیم.
مسئله فلسطین، مسئله اصلی غرب آسیا
پرونده اسرائیل و فلسطین شاید مهمترین و حساسترین پرونده موجود در خاورمیانه باشد که هر کدام از نامزدها دیدگاه و راهبرد خاص خود را دارند. ترامپ در دوره گذشته با انتقال سفارت آمریکا به قدس و حمایت کامل از اسرائیل، آشکارا نشان داد به سیاستهای یکجانبه و تداوم این رویکرد پایبند است. ادامه این سیاست ممکن است منجر به قطع کامل امید فلسطینیان از مذاکره شود و تنشهای بیشتری را به دنبال داشته باشد. احتمالاً ترامپ برای عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی و ایجاد اتحادی قویتر علیه ایران تلاش خواهد کرد.
هریس در مقابل، از راهحل دو دولت حمایت میکند و به احتمال زیاد خواستار رعایت حقوق فلسطینیان در کنار حفظ امنیت اسرائیل است. بازگشت به مذاکرات صلح و تعهد به گفتوگو میان طرفین، بخش اساسی از سیاست هریس خواهد بود. این نگاه میتواند امیدهایی برای احیای مذاکرات و ایجاد تعادل در روابط منطقهای فراهم کند.
چالش ایران و برنامه هستهای
موضوع مهم دیگر در این منطقه، ایران و برنامه هستهای آن است که همچنان در کانون اختلافات میان ایالات متحده و منطقه قرار دارد و تصمیمات رئیسجمهور بعدی آمریکا نقش مهمی در تحولات آن خواهد داشت. ترامپ در دوره قبلی با خروج از برجام، سیاستی مبنی بر فشار حداکثری علیه ایران در پیش گرفت و بر تنگتر کردن حلقه تحریمها تمرکز کرد. بازگشت ترامپ به قدرت میتواند این فشارها را بیشتر کند و به احتمال زیاد باز هم شاهد اقداماتی سختگیرانه خواهیم بود. او به جای بازگشت به توافق، به دنبال سازوکاری است که برنامه هستهای ایران را بهطور کامل متوقف کند، حتی اگر منجر به تنشهای بیشتر در منطقه شود.
از طرفی هریس اما احتمالاً از بهاصطلاح بازگشت به مسیر دیپلماسی استقبال میکند. او به برجام بازمیگردد و به دنبال گفتوگویی جدید است تا ایران را در چارچوب دیپلماتیک کنترل کند. سیاست هریس در برابر ایران بر ایجاد تعامل و بازگرداندن اعتماد به پای میز مذاکره استوار خواهد بود که میتواند احتمال کاهش تنشها و ایجاد روابط متوازنتر را فراهم کند.
بحران یمن و رقابتهای منطقهای
یمن به عنوان یکی از بحرانیترین مناطق خاورمیانه، درگیر دو جنگ اصلی است. اولین این جنگها جنگی است که از سوی عربستان سعودی و امارات بر این کشور تحمیل و در حال حاضر به جدایی غیررسمی بخش جنوبی این کشور منجر شده است. جنگ دیگر حضور داوطلبانه دولت رسمی یمن در نزاع فلسطین و به نفع مقاومت است. سیاست آمریکا در این زمینه بر توازن قوا و کاهش یا افزایش تنشها مؤثر است. در صورت انتخاب دوباره، ترامپ به احتمال زیاد به حمایت بیچون و چرای خود از عربستان و اسرائیل ادامه خواهد داد. این حمایتها در قالب فروش تسلیحات و تضمینهای نظامی به عربستان شکل میگیرد و نشاندهنده ترجیح او به رابطه نزدیکتر با ریاض و دوری از هرگونه فشار بر عربستان برای توقف جنگ است. ادامه این رویکرد، به جنگ یمن و پیچیدگیهای آن دامن خواهد زد.
هریس اما نگاهی متفاوت به یمن و جنگ در این کشور دارد. او به کاهش حمایت نظامی از عربستان و فشار بر ریاض برای پایان دادن به جنگ متعهد است. این دیدگاه میتواند نقطه عطفی برای یمن و فرصتی برای کاهش خشونت و دستیابی به صلح باشد. هریس احتمالاً تلاش خواهد کرد ضمن کاهش نقش آمریکا در این جنگ، از راههای دیپلماتیک بحران را به سمت پایان سوق دهد.
حضور آمریکا در سوریه و رقابتهای خارجی
در سوریه، نقش آمریکا یکی از عوامل مهم در تعاملات منطقهای و رقابتهای بینالمللی است. هر کدام از دو نامزد دیدگاهی خاص به حضور آمریکا در این کشور دارند. ترامپ همواره به کاهش هزینههای نظامی آمریکا در خاورمیانه و کاهش نقش آن در سوریه معتقد بوده و خروج نیروها از این کشور را در دستور کار قرار داده است. این سیاست، قدرت را در اختیار بازیگران دیگری همچون روسیه و ایران قرار داده و فضا را برای نقشآفرینی آنها باز کرده است. بازگشت او به قدرت میتواند به کاهش حضور آمریکا در این منطقه و حتی عراق و افزایش نفوذ بازیگران منطقهای بینجامد.
اما رویکرد هریس، شامل حفظ همکاریهای بینالمللی و حضور محدود آمریکا برای جلوگیری از گسترش نفوذ روسیه و ایران است؛ هرچند روسیه و ایران عملاً دلایل اصلی حضور در منطقه را حضور آمریکا اعلام کردهاند و تجربه نشان داده در صورتی که این کشور در منطقه نباشد، میتوانند با دولتها اهداف خود را پیش ببرند. هریس احتمالاً با تمرکز بر راههای دیپلماتیک و همکاری با متحدان منطقهای، سعی در بازگرداندن ثبات به سوریه خواهد داشت. این رویکرد میتواند بهطور همزمان نقشآفرینی قدرتهای خارجی را محدود و بازگشت آرامش نسبی به سوریه را تسهیل کند.
توافقات ابراهیم؛ عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی
توافقات ابراهیم و روند عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل، یکی دیگر از محورهای سیاستهای منطقهای ایالات متحده است. ترامپ در این زمینه به تقویت همکاریهای اقتصادی و سیاسی میان کشورهای عربی و رژیم اسرائیل علاقهمند است و اگر بار دیگر انتخاب شود، احتمالاً شاهد گسترش این توافقات خواهیم بود. ترامپ در تلاش است کشورهای بیشتری را به سمت عادیسازی روابط سوق دهد و به تشکیل یک ائتلاف ضدایرانی در خاورمیانه بپردازد. این امر ممکن است سبب شود روابط منطقهای به سوی قطبی شدن بیشتر برود.
اما هریس رویکردی متفاوت به توافقات ابراهیم دارد. او شاید از این روند حمایت کند، اما به دنبال ایجاد موازنهای است که به حل مسئله فلسطین نیز منجر شود. او به جای تمرکز صرف بر همکاریهای اقتصادی و امنیتی، احتمالاً به پیامدهای اجتماعی و سیاسی آن نیز توجه خواهد داشت و شاید تلاش کند از این توافقات به عنوان ابزاری برای ترویج صلح و حل مناقشات استفاده کند.
تغییرات چشمگیر یا اندک؟
با نزدیک شدن به انتخابات، خاورمیانه بار دیگر در انتظار است. سیاستهای ترامپ به احتمال زیاد تنشها و رقابتها را در قالب حمایتهای یکجانبه و بدون انعطاف افزایش میدهد، در حالی که هریس با نگاهی معتدلتر به دنبال ایجاد تعادل و استفاده از دیپلماسی برای حل مناقشات است. بهعبارتی بعید است در پروندههای اصلی که در منطقه غرب آسیا جریان دارد، حضور هر کدام از دو نامزد اختلاف فاحشی در نتایج داشته باشد. در هر صورت هر دو نامزد درخصوص ایران راهبردی خصمانه خواهند داشت و تنها ابزارهای پیادهسازی این راهبرد است که تفاوت خواهد کرد. از طرفی هر دو نامزد پیش از این حمایت خود را از اسرائیل اعلام کردهاند و در هر صورت این رژیم همچنان حاشیه امن خود برای ادامه نسلکشی را در اختیار خواهد داشت.
نظر شما